دانلود کتاب صوتی ماتریکس الهی
دانلود کتاب صوتی ماتریکس الهی
بخش اول کتاب (فصل ۱ و ۲) به اثبات وجود ماتریکس الهی پرداخته است. در فصل اول کتاب تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که در فضای میانی چه چیزی وجود دارد. منظور از فضای میانی، فضای خالی میان اجسام است، یعنی خلأی که در فضا میان اجسام فاصله انداخته است. اگر این فضای خالی واقعاً خالی باشد، وحدتی در عالم وجود نخواهد داشت. اما اگر وحدتی وجود داشته باشد، طبیعتاً انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، در این وحدت سهیم است. بنابراین، پرسش مذکور به غایت مهم است، زیرا اگر سرشت انسان از سرشت جهان جدا نباشد، آنگاه این دو روی هم تأثیر میگذارند. در نتیجه دیگر نمیتوانیم بگوییم ما انسانها تنها موجودات ذیشعور جهان هستیم و در جهانی بهغایت پهناور، روی تکهسنگی به نام کرهی زمین، تنها و سرگردانیم. پس شایسته است این فضای ظاهراً خالی را بررسی کنیم و ببینیم آیا واقعاً خالیست یا چیزی در آن وجود دارد که ما توانایی دیدنش را نداریم. در دو قرن اخیر آزمایشات جالبی در این رابطه انجام شده است که در فصل اول کتاب مورد بررسی قرار میگیرند.
فصل دوم به بررسی سه آزمایش مهم میپردازد که نشان میدهند میان اجسام مادی ارتباطی وجود دارد که مقید به زمان و مکان نیست. گویی چیزی وجود دارد که مواد را در ورای مکان و زمان به هم وصل میکند و نویسنده آن را ماتریکس الهی میخواند. افکار و عواطف انسان از جمله چیزهایی هستند که به واسطهی ماتریکس الهی، مکان و زمان را دور میزنند و منتقل میشوند.
بخش دوم کتاب (فصلهای ۳ تا ۵) به این مسئله میپردازد که اگر چنین وحدت و ارتباطی وجود داشته باشد، چه معنایی در زندگی ما دارد. در فصل سوم این سوال مطرح میشود که آیا انسان از بیرون به این جهان ضمیمه شده است و فقط میتواند کار و بار جهان را تماشا کند؛ یا اینکه میتواند در امور جهان دست ببرد و تغییر ایجاد کند. در این فصل آزمایش معروف دو-شکاف به همراه تفسیرهای مختلفی که دانشمندان از این آزمایش کردهاند، مورد بررسی قرار گرفته است. این آزمایش نشان میدهد که آگاهی انسان روی رفتار ذرات تأثیر میگذارد و ذرات در حضور مشاهدهگر یا ناظر، طور دیگری رفتار میکنند. نویسنده این نتیجه را به ذرات بزرگتر تعمیم میدهد و با وام گرفتن اصطلاح «جهان مشارکتی» از فیزیکدانی به نام جان ویلر، نقش فعال و سازندهای را در جهان به انسان نسبت میدهد. به بیان ساده، نتیجه میگیرد که آگاهی انسان میتواند روی واقعیت فیزیکی تأثیر بگذارد و آن را دستخوش تغییر کند.
در فصل چهارم کتاب، استعارهی «جهان هولوگرافیک» مطرح میشود. هولوگرام چیزی است که در آن هر بخش و هر جزء، کلیت آن چیز را در خودش دارد. یک گودال آب را در نظر بگیرید که تصویر ماه در آن دیده میشود. اگر این گودال را به چند گودال کوچکتر تقسیم کنید، آیا تصویر ماه بین گودالها تقسیم میشود یا هر گودال همهی تصویر ماه را در خودش بازتاب میدهد؟ نویسنده معتقد است که جهان ماهیتی هولوگرافیک دارد، یعنی همهی بخشهای جهان، کلیت جهان را منعکس میکنند. از ترکیب بههمپیوستگی و ماهیت هولوگرافیک جهان، میتوان نتیجه گرفت که هر تغییری در یکی از اجزای جهان، در سایر اجزا بازتاب پیدا میکند. به این ترتیب اگر آگاهی تعدادی از انسانها تغییر کند، این تغییر میتواند در آگاهی همهی انسانها منعکس شود و دگرگونیهای عظیمی ایجاد کند. این تعبیر زیبا نشان میدهد که باید تغییر را از خودمان شروع کنیم و همان تغییری باشیم که دوست داریم در جهان ببینیم.
فصل پنجم مقولهی مکان و زمان را بررسی میکند و نشان میدهد که آگاهی انسان میتواند از بند مکان و زمان رها شود. در پدیدهی «دیدن از راه دور،» آگاهی انسان میتواند به مکانهای دوردست برود و مشاهدات دقیقی را در اختیار فرد قرار دهد. در گذشتهی نهچنداندور، از این قابلیت در راستای مقاصد نظامی استفاده شده است. نویسنده در ادامه، با استناد به آزمایش «انتخاب تأخیری» جان ویلر، بحث جالبی را در رابطه با تأثیر تصمیمات و کنشهای زمان حال روی اتفاقات گذشته مطرح میکند. آزمایش ویلر نشان میدهد که تصمیمات ما در زمان حال روی رفتار گذشتهی فوتونها تأثیر میگذارد.
در بخش سوم کتاب به رمزگشایی پیامهایی پرداخته شده است که در گفتگوی مشارکتی انسان و جهان، میان این دو رد و بدل میشوند. زیربنای فکری فصل ششم بر این ایده استوار است که ما در یک جهان «منعکسشده» یا انعکاسیافته زندگی میکنیم، یعنی آنچه در جهان میبینیم، در واقع تصویر اتفاقاتی است که در قلمروی ژرفتری از واقعیت رخ میدهند؛ مانند یک برنامهی کامپیوتری که در اصل از کدهای برنامهنویسی تشکیل شده است، اما آنچه ما میبینیم، فقط یک محیط کاربری است که از آن استفاده میکنیم. بنابراین میتوان گفت بسیاری از چیزهایی که در جهان ما ظاهر میشوند، پیامهایی هستند که از مرتبهی ژرف و نهان هستی برایمان ارسال میشود؛ گاهی این پیام حاوی هشدار مهمی است که اگر توانایی خواندنش را داشته باشیم، ممکن است زندگیمان را نجات دهد. نویسنده جهان را به آینهی بزرگی تشبیه میکند که اتفاقات دنیای درونمان را برای ما منعکس میکند. بنابراین وقتی تجربیات منفی در دنیای بیرون ما ظاهر میشوند، شاید لازم باشد نگاهی به دنیای درونمان بیندازیم تا شاید علت این تجربه را در درونمان پیدا کنیم. الگویی که میتوان بیشتر تجربیات منفی را به آن نسبت داد، الگوی ترس است. در این فصل سه نوع ترس مورد بررسی قرار میگیرد: ترس از جدایی و ترک شدن؛ ترس از بیارزشی؛ و ترس از اعتماد و رها کردن.
در فصل هفتم با این مسئله آشنا میشویم که روابط و اطرافیان ما چه چیزهایی را به ما نشان میدهند. نویسنده ما را فرامیخواند تا روابطمان را با دیگران (حتی با حیوانات خانگیمان) بررسی کنیم و ببینیم این روابط چه نشانه و پیامی برایمان دارند. در این فصل نکات ارزشمندی پیرامون انواع روابط مطرح میشود که در نوع خود بسیار آموزنده و جالب هستند.